جنبش سبز مردم ایران درحالی ششمین ماه مبارزات خود را نیز از سر می گذراند که در طی این مدت با فراز و نشیب های زیادی روبه رو بوده است.جنبش اعتراضی که از 23 خردادحول محور شعار اعتراضی رای من کجاست شکل گرفت و با حضور پرشور اقیانوس ملت اوج گرفته بود آهسته آهسته به دلیل سرکوب شدید و خونین رژیم ناخواسته رو به سکون گذاشت.وقتی حاکمیت از ابتدا سعی کرد که این جنبش و اعتراضاتش را به رسمیت نشناسد و از طریق سناریو سازی رسانه های انبوه و پرشمارش حاضرین در این اعتراضات را اختشاشگر و مخل نظم عمومی نامید جنبش سبزهم در واکنشی طبیعی و ناخواسته از حالت اعتراض به حالت تقابل تغییر موضع داد.
از آن پس بود که به تدریج با خشن تر شدن برخوردها با معترضین و همینطور خشم ملت در مقابل حجم انبوه شکنجه ها و بازداشت ها شعارها و حرکت ها سمت و سوی تقابل و معارضه به خود گرفت.اینجا بود که گروه های معارض نظام ومردم از جمله مجاهدین خلق و سلطنت طلبان هم بیش از گذشته سعی کردند تا همراهی و هماهنگی خود را با بدنه جنبش سبز نشان دهند و به نوعی سعی کردند که از آب گل آلود شده ماهی درشت و قرمز مورد نظر خود را صید کنند.از این رو بدنه کم تعداد این گروه از طریق شبکه های اجتماعی مختلف چون فیس بوک،تویترو تا حدودی بالاترین تلاش کردند تا نوع مبارزات مردم را دچارانحراف کنند.
در استانه روزهای اعتراضات عمومی در محیط مجازی شاهد خلق شعارهایی بودیم که با اهداف ابتدایی جنبش همخوانی نداشت.از سوی دیگر سران جنبش هم به هر دلیلی قادر نبودند تا جنبشی را که حول آنها شکل گرفته بود در مسیر صحیح و مورد نظر خود هدایت کنند.اعتراضات خودجوش شکل گرفت و شعارهای آن هم ناخواسته به دلیل خشم عمومی ملت دچارافراط شد.هرکس در این گیرودار شعاری سر داد و عده ای هم آن را همراهی کردند و عده ای هم به نقد آن پرداختند.در این مدت به غیر از روزهای ابتدایی کسی نتوانسته است اجماع حداکثری در اهداف و رویکردها را در بین کلیت بدنه متکثر سبز به وجود آورد.
در این مدت می توان با قاطعیت گفت که جنبش در آن چیزی که نمی خواهد به اجماع رسیده اما در آن چیزی که می خواهد هنوز اختلافات شدیدی را شاهد است.علت آن هم قطعا در این است که این جنبش متشکل از دامنه گسترده ای از گروه های مختلف فکری است که از پایبندان به اصلاحات و انقلاب شروع می شوند و امتداد آن لیبرال ها، سکولارها و حتی سلطنت طلبان را هم در بر میگیرد و هرکسی در این میان سعی می کند که آرمان خود را به نام جنبش تسری بخشد.این اختلافات هرچند تاکنون به دلیل لزوم اتحاد و وحدت در میان بدنه جنبش حول مخالفت با حاکمیت هنوز خیلی خود را نشان نداده اما می توان به راحتی پیش بینی کرد که این اختلافات با وسوسه ها و نقشه های شیطانی رسانه های پرشمار رژیم منجر به افتراق و ریزش خواهد شد.
به عقیده نگارنده در شرایط کنونی چیزی که از همه چیز ضرورت ان بیشتر احساس می شود نهادینه کردن و هویت بخشی به جنبش است تا همه اعضای پرشمار جنبش برخواسته ها و ناخواسته هایشان به وحدت برسند .اگر جنبش سبز بتواند به انسجام و ثبات مورد نظرش دست یابد پس از آن می تواند راحت تر به سازماندهی نیروهای خود بپردازد و در ضمن عده ناچیزی هم که با نیات دیگری خود را همراه این جنبش کرده اند از این جنبش مردمی ما قطع امید خواهند کرد.خوشبختانه همایش خوبی در ماه گذشته در دانشگاه تهران در همین زمینه برگزار و در آن به ریشه یابی عوامل شکل گیری جنبش مردمی سبز اشارات مفیدی شد و سعی شد تا هویت مشترکی از میان این تکثرها به علاقه مندان ارائه شود.
در نهایت همانطور که در یادداشت قبل به آن اشاره شد این نکته ای است که بیش از اینکه بدنه جنبش به آن توجه کنند رهبران جنبش باید به آن بپردازند و تا دیر نشده تکلیف خود را با جنبش مشخص کرده و به هدایت جریان آزادی خواهی مردم ایران بپردازند.اینکه گفته شود ما به دنبال مردم هستیم شاید در کلام زیبا و دلنشین باشد اما خود اقایان هم بر این امر واقفند که در صورت رها کردن جنبش،خود ایشان حاضر نخواهند بود که عواقب رویکردها و شعارهای معترضین را برعهده بگیرند.پس تا دیر نشده بهتر است که طرحی نو برای ادامه راه سبز امید در نظر گرفت.