۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

سبزها و احیای اسلام راستین

در اولین روزهای ماه محرم قرار داریم.ماهی که نماد مقابله حق مظلوم در برابر ظالم حاکم  است.مبارزه ای نابرابر که شاید تنها هدف برپایی اش احیای سنت رسول خدا بود که در ان زمان به شدت به انحراف کشیده شده بود و در ورطه نابودی قرار داشت.سیرتاریخی آنچه در صدر اسلام پس از رحلت رسول اکرم تا زمان قیام حق طلبانه امام حسین بر ممالک اسلامی گذشت را اکثرا میدانیم.این که از اسلام در زمان یزید تنها پوسته ای باقی مانده بود و سران اموی حاکم به نام اسلام در حال خلق عظیم ترین فجایع و مظالم تاریخ بودند.اینجا بود که حسین علیه السلام برای نجات دین به پاخاست.او هدف اصلی اش از این جهاد را احیای سنت جدش عنوان کرد . او زمانی که پا در این مسیر گذاشت قطعا انتهای مسیر را نیز می دید و می دانست که تنها راه نجات دین حضور در این اوردگاه نابرابراست .حسین علیه السلام ققنوس وار خود را به درون اتش کینه ودروغ و ریا و ظلم به نام دین انداخت تا از دل این اتش دین ناب محمدی احیا شود. 

همیشه گفته شده است که تاریخ تکرار می شود و هرکس سعی کرده است تا به سود خود راوی تاریخ باشد و شخص محبوب خود را جایگزین یکی از تاریخ سازان  کند. این سند زنی ها به دلیل حاکمیت به ظاهر  اسلامی سی ساله اخیر در مورد شخصیت های مذهبی به شدت رونق گرفت .تا جایی که رهبر فقید وکنونی انقلاب را با پیغمبر اسلام  ومولا علی علیه السلام مقایسه کردند و تلاش شد تا مخالفان ایشان را مخالفان دین و تشیع معرفی کنند.البته همانطور که گفتم این گونه سندزنی ها در تاریخ بسیار رواج داشته است به عنوان مثال محمد رضا پهلوی هم به دلیل این که از سبقه مذهبی مردم ایران اگاهی داشت سعی کرد تا حاکمیت خود را ادامه حکومت خداوند معرفی کند و خود را سایه خدا برسر مردم ایران بداند.شعار خدا شاه میهن را همگان به یاد دارند که موید این مسئله است.
اما حکومت جمهوری اسلامی به دلیل اینکه ماهیت خود را اساسا بر نظریه ولایت فقیه اقای خمینی  پایه ریزی کرده بود سعی داشت تا با سو استفاده از روحیه دینی ملت رسما ولی فقیه را نائب امام زمان معرفی کرده و حکومت وی را ادامه حکومت امام زمان و زمینه ساز ظهور وی و مخالفین با این حکومت را مخالف تمام اهل بیت مطهر خدا معرفی کند.حاکمان اسلامی در این امر با بهره گیری از تجربیات تلخ شاه به خوبی تلاش کردند تا سوار بر احساسات مذهبی ملت شده واسب چموش قدرت را آسان تر از ان چیزی که حتی فکر می کردند رام کنند.
حاکمیت پس از تصفیه های دهه اول انقلاب که با فرمان پاکسازی نیروهای نظامی و دولتی سلطنت طلب و با قتل عام گسترده این عده کثیر همراه بود توانست تا زمان حیات رهبر فقید انقلاب بخش اول پروژه خود در قبض و تصرف کلی حاکمیت را عملی کند.
اما پس از رحلت امام و رهبری خامنه ای بر کشور اهسته اهسته تلاش شد تا تصفیه ها رنگ داخلی به خود بگیرد.با رحلت اخرین فرزند پسر امام که اشکارا از برخورد حاکمیت پس از پدر ناراضی بود این تصفیه وارد فاز اجرایی شد.انتخاب ناگهانی محمد خاتمی در سال 76 که تنها برای خالی نبودن عریضه تایید صلاحیت شده بود ناخواسته این پروژه را چندین سال به تاخیر انداخت.
اما در نهایت از اسفند 81 و دومین دوره انتخابات شورای شهرتاکنون شاهد حذف اکثریت نیروهای دموکراسی خواه و دگر اندیش از صحنه حاکمیت کشور بودیم.کار را به جایی رساندند که پس از انتخابات کذایی و ننگین ریاست جمهوری و اعتراض گسترده مردم تعداد زیادی از وزرا و کارگزاران دهه شصت و هفتاد کشور چون بهزاد نبوی ،میردامادی،تاج زاده ،ابطحی و بسیاری دیگر از نیروهای وفادار به انقلاب و امام را به سلول انفرادی و حبس های طولانی مدت فرستاند و نزدیکان ترین افراد به امام که مهم ترین انها نخست وزیر محبوب امام بود را سران فتنه نامیده و الم مبارزه با انها را به دست گرفتند.ایت اله هاشمی را که دست راست امام به حساب می امد تحت شدیدترین فشارها قرارداده و وادار به سکوت کردند تا از ولایت جعلی و زوری حاکم حمایت کرده و از ظلم های رفته برملت در طی این شش ماه سخنی به زبان نیاورد.اکثریت مراجع تقلید و علمای بزرگ یا سکوت کردند یا پست های اجرایی خود را رها کردند و یا عده معدودی از انها لب به اعتراض اشکارا علیه وضعیت موجود گشودند.اما در عوض به جای ایشان کسانی را بر مردم حاکم کردند که کوچکترین سابقه ای در تاریخ انقلاب از ایشان برجای نیست.کسانی که سنگ ولایت را به سینه میزنند و از ان سو برای حفظ قدرتشان دست به سخفیف ترین جنایات و تهمت ها می زنند.اکنون طرفداران و شاگردان مکتب مصباحی اکثر تریبون های رسمی کشور را در دست دارند و از طریق ان تلاش می کنند تا برخوردها را از این هم که هست شدیدتر کنند.(درخواست اعدام سران جنبش سبز در اردوکشی خیابانی 27 اذر).
همانطور که میدانیم روند انحراف انقلاب اسلامی ازشاخصه های ابتدایی اش سرعت زیادی گرفت تا جایی که اکنون از ان انقلاب و خالقان ان چیزی باقی نمانده است و درعوض شاهد حاکمیت دیکتاتوری به ظاهر اسلامی در کشور هستیم.

نمی دانم چرا همه اینها باز هم در این روزهای محرم ما را به تاریخ ارجاع میدهد.زمانی که لشگر اسلام دروغین اما حاکم انبوه بود وتریبون های رسمی را در دست داشت اما لشگر حق مظلوم اندک و قلیل.آوردگاه نابرابر بود اما حسین علیه السلام خود را در راه اسلام و احیای سنت جدش فدا کرد.او می دانست که با ریختن خونش اسلام راستین و ظلم ستیزی را برای همیشه جاویدان می کند.


پاورقی تلخ:

هم اکنون خبر ارتحال مرجع عالیقدر و مجاهد نستوه و مظلوم حضرت ایت اله العظمی منتظری، روح وجان تمام علاقه مندان به اسلام راستین را جریحه دار کرده است.نمی دانم اما شاید مرگ این بزرگوار در دهه اول محرم فرصتی باشد برای بزرگداشت عالمی که هیچ گاه  قدرت( حتی زمانی که خود را بسیار نزدیک به آن میدید) مانع از این نشد که کلام حق را بر زبان جاری نسازد.همه سبزها وظیفه خود میدانند که به زیباترین شکل ممکن حق این همه بزرگواری  رهبر معنوی خودرا با تشییع و بزرگداشت باشکوه وی به جا آورند.یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.



۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

شرایط پیچیده فعلی و لزوم حفظ هوشیاری در بدنه جنبش

غائله ای که این روزها بر سر پیراهن عثمان(پاره کردن عکس آقای خمینی")پیش امده است را می توان جدیدترین پلان سناریوی بلند مدت حاکمیت سیاه برای قانونی جلوه دادن برخوردها با معترضین پس از انتخابات ریاست جمهوری به شمار آورد.غائله ای که در شامگاه 16 آذر کلید خورده و مشخص نیست طراحان این سناریوی کثیف چه اهداف شومی را در پس این ماجراجویی جدید خود در سر می پرورانند.اگر بخواهیم کمی دقیق تر و موشکافانه تر به ماجرا نگاه کنیم باید به نکات ظریفی که این ایده شوم در پی دست یافتن به آن است نگاهی بیندازیم:
نمایش تصویر پاره شده اقای خمینی در صدا وسیمایی که همواره (و به خصوص در آن گزارش کذایی)سعی در کوچک جلوه دادن جمعیت مخالفین داشته است آن هم تصویری که نه دردستان فردی خاص بلکه در گوشه ای افتاده است و منتسب کردن آن به معترضین دانشجو در آن روز تنها هدفش می تواند فتنه انگیزی و فساد باشد.در صورتی که همه آگاهند که اعتراضات شش ماهه ملت ایران هیچ گاه چنین صحنه ای را به خود ندیده بوده است.حافظه این افراد هم شاید هیچ گاه شعاری را به یاد نیاورد که معترضین در مخالفت یا اهانت به اقای خمینی سر داده باشند.پس هدف این سناریوسازی کثیف و جعلی چه می تواند باشد؟؟
همگان به خوبی مطلعند که رهبر فقید انقلاب اسلامی از محبوبیت مطلوبی در نزد افکار عمومی مردم برخوردار بوده است و مراسم خاکسپاری وی نیز نمایش بی نظیری از عمق علاقه مردم نسبت به بنیانگذار انقلاب اسلامی بود که می توان با قاطعیت گفت که در نوع خود بی نظیر بود.
مساله دیگری که بایدبه ان اشاره داشت این است که اقای خمینی در دوران رهبری ده ساله خود سعی کرد به خوبی وظیفه رهبری  وهدایت مردم و کشور را با حفظ عدالت  و انصاف در برخورد با گروه ها و احزاب و همینطوردفاع از مسولان وقت  به انجام رساند.اکثریت نیروهای انقلاب  که اکثر نیروهای چپ و اصلاح طلب کنونی به حساب می ایند از نزدیکان و یاران وفاداروی به حساب می امدند.به طوری که حتی خویشاوندی های زیادی هم در میان ایشان با خانواده امام شکل گرفته است و به همین دلیل نام خط امام بر ایشان به نیکی باقی ماند.حمایت های بی شائبه رهبرفقید انقلاب از دولت میرحسین موسوی که ذکر ان در خاطرات ایت اله هاشمی در سال های 64 و 65 بسیار رفته است طوری بود که مهندس موسوی (رهبر کنونی جنبش سبز)را نخست وزیر امام می نامیدند و نه نخست وزیر دولت رئیس جمهور وقت...تا لحظه مرگ امام هم هیچگونه انشقاقی بین خط امامی ها با رهبر انقلاب دیده نشد اما همگان می دانند که بر سر خط امام پس از رحلت وی چه آمد و عده ای که در زمان حیات رهبر فقید انقلاب کوچکترین ردی از ایشان دیده نشده متاسفانه اکنون  با غصب اندیشه و راه امام به تدریج مصدر امور کشور را در دست گرفته و انقلاب را از مسیر اصلی اش منحرف کردند.
البته قصد این نوشتار این نیست که ازآقای خمینی همچون حاکمیت کنونی چهره ای قدسی به نمایش بگذارد که حتی بر این زمینه هم نقد جدی وجود دارد که روزی که فضا اینقدر مشوش و الوده نبود باید به این مساله پرداخت و از اهداف شوم عاملین این تقدس گرایی  ومقدس جلوه دادن شخص اول مملکت  بیشتر سخن گفت.
نکته ای که اکنون و پس از ملتهب کردن فضای سیاسی توسط رسانه های پرشمار حاکمیت سیاه می توان به آن پرداخت نیت شومی است که در پس این غائله افکنی نهفته است.نمایش خیابانی و سخنرانی های افراطیون رژیم(احمد خاتمی و علم الهدی)به ترتیب در قم ومشهد در روز گذشته که برای اولین بار به طور گسترده از صدا وسیما نیز پخش شد قصد دارد سران و رهبران جنبش را مسئول و عامل این رخداد ساختگی نشان داده و افکار عمومی را برای برخورد مستقیم با عاملان این اهانت اماده کند.اینان به روشنی به نقش تعیین کننده رهبری جنبش در جنبش اعتراضی ایران پی برده و تلاش دارند تا با محو کردن این عامل کلیدی نبض جنبش را از تپیدن باز دارند.

شرایط فعلی لزوم هوشیاری و اگاهی هواداران جنبش سبز را در برخورد با این غائله ها ضروری می سازد.

اولین نکته پیشگیرانه که در تجمعات بعدی باید درنظر گرفت دوری از افراط در شعار و عمل در برخورد با موضوعاتی است که هنوز اجماعی بر سر آن در میان بدنه جنبش وجود ندارد(نظیر پاره کردن تصویر ایت اله خمینی).هرچند نگارنده اطمینان کامل دارد که این اتفاق صحنه سازی ای بیش نبوده واهداف شوم دیگری در پس آن نهفته است.

دومین مطلب بالا بردن هزینه هرگونه برخورد احتمالی با رهبران جنبش است.رفتار متقابل شاید بهترین رویکرد در شرایط کنونی باشد اگر انها تهدید به برخورد می کنند ما نیز باید انها را تهدید کنیم که در صورت هرگونه برخورد احتمالی با رهبران جنبش بار دیگر شاهد حضورگسترده خیابانی طرفداران جنبش خواهیم بود.
در نهایت باید گفت که شرایط کنونی شرایط پیچیده ای است که در ان حاکمیت سیاه تلاش می کند که با استفاده ازهر حیله و حقه ای زمینه را برای قانونی جلوه دادن برخوردهایش با معترضین فراهم کند.همه ما باید علاوه بر حفظ هوشیاری در شرایط فعلی اجازه سواستفاده از شعارها و حرکات اعتراضی  خود را به این افراد و گروه ها ندهیم.اگر جنبش بتواند این مراحل سخت را از سر بگذراند به پختگی و ثبات کافی خواهد رسید و قطعا طی ادامه مسیر برای آن چندان دشوار نخواهد بود.

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

وقتی جنبش در مسیر واقعی اش قرار می گیرد،پیروزی چقدر نزدیک و دست یافتنی است

دقیقا شش ماه از عمر جنبش انقلابی،اعتراضی و مردمی  سبز مردم ایران بر علیه دیکتاتوری و استبداد دینی حاکم بر کشور می گذرد.دیروز علیرغم همه تهدیدات مزدوران رژیم در برخورد شدید با معترضان، مردم و دانشجویان جشن شش ماهگی مبارزاتشان را با شکوه و عظمت تمام در دانشگاه های کشور برگزار کردند.اگر در طول این شش ماه همواره این ترس و تردید با ما همراه بود که سرنوشت این راه همچون حرکات مشابه سال های اخیر ابتر و نیمه تمام باقی می ماند اکنون همگی سبزها به این باور رسیده اند که مسیرطی شده  بدون بازگشت است وسستی در ادامه مسیر خیانت به مردم و خانواده شهدای راه آزادی است. با توجه به شجاعت و دلیری ای که در اکثریت بدنه جنبش سبز برای مقابله با مزدوران رژیم دیده می شود و عزم و پایداری ای که به خصوص در ماه های اخیر در سران جنبش چه در زندان و چه در میان مردم دیده می شود دورنمای مسیر آینده بسیار روشن خواهد بود.

دیروز در حالی جهانیان بار دیگر شاهد رشادت فرزندان شجاع ملت بودند که یک روز قبل از این میرحسین موسوی رهبر جنبش در بیانیه ای تلاش کرد تا هویت واقعی جنبش عظیم دانشجویی  رابه کسانی بشناساند که هیچ گاه نتوانستند یا نخواستند که به تعریف صحیحی از جنبش دانشجویی ایران برسند.سالهای گذشته حاکمیت سعی می کرد که به جای ارائه پاسخی قانع کننده به مطالبات آزادی خواهانه بدنه دانشجویی کشور، به اشکال مختلف مانند تشکیل ستون پنجمی از مزدوران خود(بسیج دانشجویی) صورت مسئله را تغییر دهد و بدنه دانشجویی را انقلابی و پیرو حاکمیت معرفی کند.درحالیکه از این مساله غافل بود که دانشجوی آگاه به مسائل روز هیچ گاه اسیر جوسازی های حاکمان نشده و چون برخی تشکل ها چون بسیج اجیر و مزدور کسی نیز نخواهد شد وآزادی و آزادگی  خود را متاعی قابل فروش نمی داند که بر سر آن به معامله با حاکمیت بنشیند.میرحسین موسوی هم در بیانیه 16 خود به زیبایی این مساله را بیان می کند:
در تاریخ معاصر ما جنبش دانشجویی همواره نوعی پرچم و گواه برای حرکت مردم بوده است.
از طرف دیگر رمز موفقیت جنبش های دانشجویی را در همراهی آنها با خواسته های واقعی مردم می داند و ادامه می دهد:  
نسل ما آن زمان که در حرکات دانشجویی شرکت داشتیم به روشنی می‌دید که پیوند با متن جامعه تا چه حد در توانایی‌هایش موثر است. در آن زمان گرایش‌های بسیاری میان دانشجویان به چشم می‌خورد. اگر انجمن‌های اسلامی از همه قوی‌تر بودند به خاطر آن بود که از واقعیت‌‌های اجتماعی بیشتر نمایندگی می‌کردند.
رهبر جنبش تنها به ذکر این نکات اکتفا نکرده و سعی می کند با تجلیل از مبارزات شش ماهه مردم برای تحقق آرمان بلندشان راهکارهای خود را برای ادامه مسیر هم تبیین کند:
نشانه‌های بزرگی یک ملت شبیه به صفاتی است که از یک انسان رشید انتظار می‌رود. کسی که آرمان ندارد هیچ نمی ارزد، اما کیست که بتواند در عین آرمان‌گرایی ارتباط خود را با واقعیت‌ها از دست ندهد؟ یک انسان رشید؛ و یک ملت بزرگ. اگر مردم علیرغم تمامی صحنه‌های تلخی که در این چند ماهه دیده‌اند همچنان اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری خود می‌دانند به آن خاطر نیست که اگر چیز دیگری بخواهند به آنها داده نمی‌شود. تنها و تنها حکمت و واقع‌بینی مردم بود که اجازه نداد رفتار زشت حاکمان به واکنش‌های عصبی و لجام‌گسیخته بیانجامد.
 درخواست از مردم برای ادامه مبارزات بدون خشونت و دوری از افراط و تفریط درعین داشتن ارمان مشترک رویکردی است که به وضوح در جملات بالا می توان آن را دریافت کرد.امری که باید هرچه بیشتر بر روی آن تاکید کرد دورشدن از مسیری است که حاکمان رژیم با توسل به آن سعی کنند برخورد خود را با معترضان، قانونی و منطقی  نشان دهند.
میرحسین در بخش دیگری از بیانیه به بیان ویژگی های بارز  جنبش و شرح آن می پردازد:
آرمان گرایی در عین توجه به واقعیات،شجاعت و شهامت،انعطاف پذیری،صبر و متانت،اعتماد به نفسو...
و در پایان به زیبایی خواسته ملت و عامل اصلی و واقعی اعتراض مردم را اینگونه بیان می کند:
مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله‌ آنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وا می‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه بزرگی آنان انکار می‌شود. مگر نمی‌خواهید که ما نباشیم و شما باشید؟ راهش توجه به این واقعیت است؛ مردم با زید و عمرو عهد اخوت ندارند و آن کسی را بیشتر می‌پسندند که حق بزرگی آنان را کامل‌تر ادا کند. این مسئله‌ای است که توجه به آن نه فقط گره انتخابات، که هزار گره دیگر را نیز می‌گشاید. و اگر بنا باشد حل نشود آرزو کنید که دامنه‌های مشکل در یک انتخابات، محدود بماند.
ودر پایان خطاب به حاکمان نصیحت های مشفقانه خود را به عنوان رهبر جنبش مردمی ایران چنین واگویه می کند:
برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌های بی‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر می‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد.
 شاید بتوان این بیانیه را راهبردی ترین بیانیه های 16 گانه میرحسین موسوی دانست.حکمتی که در این نامه نهفته است به زیبایی نشان می دهد که وی تصمیم گرفته است که رسما به هدایت جنبش سبز بپردازد و اجازه ندهد که حرکات انفرادی و افراطی آسیبی جدی به مبارزات ازادی خواهانه مردم ایران بزند.از سوی دیگر تلاش می کند که واقعیت موجود را تا دیر نشده به گوش حاکمان برساند تا اگرمانند این سالهای طولانی گوش های خود را بستند یا سعی کردند که خود را به نشنیدن بزنند بهانه ای برای ایشان باقی نگذاشته باشد.
اگر این وبگاه بیشتر به موشکافی سخنان رهبر جنبش می پردازد دلیلش این است که رمز موفقیت و پیروزی را در حرکت در این مسیر می داند و نگارنده به همه رهپویان سبز توصیه می کند که با عمل به این رهنمودها جنبش را از خطرات و افات احتمالی مصون بدارند.قطعا جنبش مردمی سبز ایران با داشتن چنین رهبران دوراندیش و رهروان شجاع و مقاومی خیلی زودتر از آن چیزی که انتظار می رود به نتیجه مورد نظرش خواهد رسید؛در این امر شکی نیست.

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

آیا زمان هویت بخشی به جنبش سبز فرا نرسیده است؟

جنبش سبز مردم ایران درحالی ششمین ماه مبارزات خود را نیز از سر می گذراند که در طی این مدت با فراز و نشیب های زیادی روبه رو بوده است.جنبش اعتراضی که از 23 خردادحول محور شعار اعتراضی رای من کجاست  شکل گرفت و با حضور پرشور اقیانوس ملت اوج گرفته بود آهسته آهسته به دلیل سرکوب شدید و خونین رژیم ناخواسته رو به سکون گذاشت.وقتی حاکمیت از ابتدا سعی کرد که این جنبش و اعتراضاتش را به رسمیت نشناسد و از طریق سناریو سازی رسانه های انبوه و پرشمارش حاضرین در این اعتراضات را اختشاشگر و مخل نظم عمومی نامید جنبش سبزهم در واکنشی طبیعی و ناخواسته از حالت اعتراض به  حالت تقابل تغییر موضع داد.
از آن پس بود که به تدریج با خشن تر شدن برخوردها با معترضین و همینطور خشم ملت در مقابل حجم انبوه شکنجه ها و بازداشت ها شعارها و حرکت ها سمت و سوی تقابل و معارضه به خود گرفت.اینجا بود که گروه های معارض نظام ومردم از جمله مجاهدین خلق و سلطنت طلبان هم بیش از گذشته سعی کردند تا همراهی و هماهنگی خود را با بدنه جنبش سبز نشان دهند و به نوعی سعی کردند که از آب گل آلود شده ماهی درشت و قرمز مورد نظر خود را صید کنند.از این رو بدنه کم تعداد این گروه از طریق شبکه های اجتماعی مختلف چون فیس بوک،تویترو تا حدودی بالاترین تلاش کردند تا نوع مبارزات مردم را  دچارانحراف کنند.
در استانه روزهای اعتراضات عمومی  در محیط مجازی شاهد خلق شعارهایی بودیم که با اهداف ابتدایی جنبش همخوانی نداشت.از سوی دیگر سران جنبش هم به هر دلیلی قادر نبودند تا جنبشی را که حول آنها شکل گرفته بود در مسیر صحیح و مورد نظر خود هدایت کنند.اعتراضات خودجوش شکل گرفت و شعارهای آن هم ناخواسته به دلیل خشم عمومی ملت دچارافراط شد.هرکس در این گیرودار شعاری سر داد و عده ای هم آن را همراهی کردند و عده ای هم به نقد آن پرداختند.در این مدت به غیر از روزهای ابتدایی کسی نتوانسته است  اجماع حداکثری در اهداف و رویکردها را در بین کلیت بدنه  متکثر سبز  به وجود آورد.
در این مدت می توان با قاطعیت گفت که جنبش در آن چیزی که نمی خواهد به اجماع رسیده اما در آن چیزی که می خواهد هنوز اختلافات شدیدی را شاهد است.علت آن هم قطعا در این است که این جنبش متشکل از دامنه گسترده ای از گروه های مختلف فکری است که از پایبندان به اصلاحات و انقلاب شروع  می شوند و امتداد آن  لیبرال ها، سکولارها و حتی سلطنت طلبان را هم در بر میگیرد و هرکسی در این میان سعی می کند که آرمان خود را به نام جنبش تسری بخشد.این اختلافات هرچند تاکنون به دلیل لزوم اتحاد و وحدت در میان بدنه جنبش  حول مخالفت با حاکمیت هنوز خیلی خود را نشان نداده اما می توان به راحتی پیش بینی کرد که این اختلافات با وسوسه ها و نقشه های شیطانی رسانه های پرشمار رژیم منجر به افتراق و ریزش خواهد شد.
 به عقیده نگارنده در شرایط کنونی چیزی که از همه چیز ضرورت ان بیشتر احساس می شود نهادینه کردن و هویت بخشی به جنبش است تا همه اعضای پرشمار جنبش برخواسته ها و ناخواسته هایشان به وحدت برسند .اگر جنبش سبز بتواند به انسجام و ثبات مورد نظرش دست یابد پس از آن می تواند راحت تر به سازماندهی نیروهای خود بپردازد و در ضمن عده ناچیزی هم که با نیات دیگری خود را همراه این جنبش کرده اند از این جنبش مردمی ما قطع امید خواهند کرد.خوشبختانه همایش خوبی در ماه گذشته در دانشگاه تهران در همین زمینه برگزار و در آن به ریشه یابی عوامل شکل گیری جنبش مردمی سبز اشارات مفیدی شد و سعی شد تا هویت مشترکی  از میان این تکثرها به علاقه مندان ارائه شود.
در نهایت همانطور که در یادداشت قبل به آن اشاره شد این نکته ای است که بیش از اینکه بدنه جنبش به آن توجه کنند رهبران جنبش باید به آن بپردازند و تا دیر نشده تکلیف خود را با جنبش مشخص کرده و به هدایت جریان آزادی خواهی مردم ایران بپردازند.اینکه گفته شود ما به دنبال مردم هستیم شاید در کلام زیبا و دلنشین باشد اما خود اقایان هم بر این امر واقفند که در صورت رها کردن جنبش،خود ایشان حاضر نخواهند بود که عواقب رویکردها و شعارهای معترضین را برعهده بگیرند.پس تا دیر نشده بهتر است که طرحی نو برای ادامه راه سبز امید در نظر گرفت.

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

سوالات مهمی که رهبر جنبش تا دیر نشده باید به آن پاسخ دهد!!


دیروز رهبر جنبش سبز،در دومین مصاحبه ویدیویی خود به بیان آخرین نقطه نظرات اش در مورد رویدادهای اخیر کشور پرداخت و در عین حال به نکات جالب و قابل تاملی هم اشاره کرد در زیر ابتدا نگاهی به اهم سخنان و سپس هم نقدی کوتاه برآن خواهم داشت.
چکیده سخنان میرحسین موسوی:

رهبر جنبش سبز صرف حضور نیروهای امنیتی و ترس حاکمیت از معترضین را پیروزی بزرگی برای جنبش خواند و از طرف دیگر به رژیم هشدار داد که برخورد قهری(لشکرکشی) علیه  معترضین  و استراتژی ایجاد ترس در بدنه جنبش هیچ گاه کارساز نخواهد بود و مردم در 13 آبان به روشنی نشان دادند که از کتک خوردن نمی ترسند و به انحاء مختلف شعارهای خود را ادامه خواهند داد.
اشاره به این نکته مهم از طرف رهبر جنبش که مردم دیگر از برخوردهای قهری ترسی به خود راه نمیدهند زنهاری است به حاکمیت که دست از شیوه های خشونت امیز خود در مقابله با مخالفینش بردارد.میرحسین در بخش دیگر سخنش مستقیما حاکمیت را خطاب قرارداده و می گوید که این گونه برخوردها تنها موجب فراتر رفتن بخشی از بدنه جنبش ازحرکتهای قانونی و به نوعی عبور از نظام  می شود و تایید این موضوع که حرکت های تفریطی نتیجه ای جز پاسخ های افراطی نخواهد داشت.
نکته مهم دیگری که رهبر جنبش خطاب به معترضین و هواداران بیشمار راه سبز امید بیان می کند  ضرورت حفظ عقلانیت و خونسردی و حفظ و پایبندی به اصول و شجاعت در جامعه در هر شرایطی و تحت سخت ترین فشارهاست.وی موکدا از مردم می خواهد که به منظور ایجاد اجماع حداکثری و به نوعی جذب بیشتر در بدنه جنبش باید بر اصول حداقلی مان که همان تاکید براجرای صحیح قانون اساسی است تاکید کنیم وی همینطور از مردم می خواهد که به دلیل ماهیت مسالمت امیز جنبش از هرگونه خشونت ناخواسته خودداری کنند.
تحلیل:

 با دقت در این مصاحبه ، ذکر نکاتی  ضروری به نظرمی رسد:
مسائلی که ایشان فرمودند در شرایط کنونی لازم اما ناکافی به نظر می رسد.درخواست ایشان ازمردم در حفظ حرکتشان در مسیر قانونی،عقلانی و مسالمت امیزدرخورتحسین است اما باید با نگاهی عملی و در عین حال واقع نگرانه تربه آن نگریست و پیش از همه این شخص میرحسین موسوی است که باید توضیح بیشتری در رابطه با ان به مردم بدهد. سوالاتی از این قبیل که:
1. آیا در چارچوب کنونی حاکمیت تن به این خواسته حداقلی ما خواهد داد یا این را نشانه پس کشیدن بدنه جنبش به حساب می اورد؟؟
هر قدمی که ما از خواسته های خود عقب بنشینیم رژیم آن را پیروزی بزرگی برای خود به حساب نخواهد اورد؟!

2.خواسته ایشان از مردم به طور دقیق و شفاف چیست و جنبش باید در این مرحله چگونه اعتراض خود را نسبت به این همه بی عدالتی و ظلم نشان دهد؟؟
رهبر جنبش باید در تبیین این مسئله که خود از ابتدا بر ان تاکید داشته اند تلاش بیشتری کنند. این که فقط گفته شود (پایبندی به قانون اساسی)، بیشتر شبیه یک شعاراست تا یک راهبرد...پس چه بهتر است که سران جنبش با جلسات متعدد راه حل منطقی و مورد اجماع حداکثری را برای ادامه مبارزات به مردم نشان دهند.
3.آیا اقای موسوی قصد دارند همچنان با مصاحبه های گاه و بیگاه خود جنبش را در مسیر عقلانی و مسالمت امیزش هدایت کنند یا این که ایشان تصمیم دیگری گرفته اند؟؟

آقای موسوی اگر خواستار رادیکالیزه نشدن حرکت ها و شعارها هستند باید همانطور که خود شجاعت ملت را تحسین می کنند شخص ایشان هم تحت تاثیر فشارها قرار نگرفته و اکنون که همچنان در رهبری جنبش مورد قبول اکثریت جنبش قرار دارند این وظیفه را بیش از پیش به دوش گرفته و جنبش را با ارائه رویکردهای صحیح و منطقی به جلو هدایت کنند.
همانطور که همه می دانیم جنبش سبز از اعتراض به نتیجه انتخابات شکل گرفت اما اکنون دامنه وسیعی از مخالفان را در بر میگیرد که هریک به نوعی با انگیزه های صحیح یا ناصحیح دل به موفقیت آن بسته اند.مدیریت این گروه کثیربا اهداف متفاوت و گاه متناقض کاری بس دشوار است که سران جنبش باید به ان بیشتر بیندیشند.هرچه سکوت اقای موسوی و دیگران در این ماه ها بیشتر شود روز به روز این جنبش از آرمان ها و اهداف ایشان دورتر خواهد شد!!پس تا دیر نشده است باید راهبردها مشخص شود و به همگان ابلاغ شود.
این مسئله دارای مزیت های بسیاری است:
از یک سو با ارائه استراتژِی عملی از سوی وی،همگان تکلیف خود را با میرحسین موسوی و راه سبزش مشخص می کنند و از سوی دیگر شاهد وحدت هرچه بیشتر گروه ها و حرکت ایشان در پشت رهبری جنبش  و نوع نشان دادن اعتراض هایشان خواهیم بود.
همه سبزها منتظر اقدام جدی و عملی و نه در حد حرف و مصاحبه رهبرجنبش بزرگ سبز هستیم.

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

وقتی که دیگر توجیهی باقی نمی ماند!!

احمد جنتی در نماز جمعه این هفته تهران:

پرچم مبارزه با آمریکا و مرگ‌ بر آمریکا باید همیشه افراشته باشد و اگر قرار باشد این نظام، انقلاب و اسلام پابرجا باشد و مردم راحت زندگی کنند پرچم مقابله با دشمن همیشه باید افراشته باشد.چرا عده‌ای این حقایق را نمی‌فهمند و یا می‌فهمند و خود را به نفهمی می‌زنند و وقتی کنگره آمریکا 55 میلیون دلار برای تضعیف نظام جمهوری‌اسلامی اختصاص می‌دهد به این معنی است که قصد دارد با خدا و مردم جنگ کند و اختصاص بودجه آن‌ها برای جنگ با خدا و مردم است".


سال هاست که از تریبون های رسمی کشور چنین سخنانی به گوش می رسد؛سخنانی که در آن تلاش می شود تا به مردم القا شود که این رژیم حکومتی الهی است و مشروعیتش را از خدا می گیرد و بعد بلافاصله نتیجه گیری  شود که مخالف با این نظام محارب است و  پس از آن مجوز سخیف ترین برخوردها با آن نیز توسط شرع دروغین شان صادر می گردد. این حکایت سی سال گذشته این حکومت است.حکومتی که در ابتدا با کشتار و اعدام مخالفانش استقرار پیدا کرد و اکنون سی سالگی اش را در خونابه نداها و سهراب ها جشن می گیرد.
اکنون یکی از عناصر کلیدی و رهبران بزرگ کودتا در نماز جمعه  از استراتژی بقاء و استمرار نظام طی سی سال گذشته رسما پرده برداری می کند:
((اگر قرار باشد این نظام، انقلاب و اسلام پابرجا باشد و مردم راحت زندگی کنند پرچم مقابله با دشمن همیشه باید افراشته باشد.))
آری سی سال است که به نام مبارزه با استکبار جهانی و استقلال، ملت ایران تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته اند. همه عقب ماندگی ها،حقارت ها و نا به سامانی ها به گردن شیطان بزرگ و ایادی جهان خوارش است.ملت ایران باید همواره در سالروز به اصطلاح آزادی شان به جای جشن گرفتن این روز مشت های گره کرده و بغض های فرو خفته خود را نثار امریکا و اسرائیل کنند که چه؟؟؟ که ایشانند عامل توقف و سکون ابدی این کشور!! که اینانند مانع پیشرفت ما !! که اینانند که قصد دارند حاکمیت کفر و بی دینی را بر این کشور مجددا حاکم کنند!!!
و اما وی در بخش دیگری از سخنش این مسئله را به حکومت الهی ربط می دهد؛ مخالف این مرام مخالف حکومت خداست و خواستار جنگ با خدا و مردم است!!

سالیان سال است که ذهن این ملت به خصوص کودکان انقلاب و هم نسلان ما که از همه جا بی خبر در این زمانه به دنیا امده ایم  با این حرف ها پر شده  و به ما تلقین شده که بدون هیچ حرف و سوالی سخن ایشان را بپذیریم.چرا؟؟به این دلیل که حکومت ،حکومت عدل الهی است ورهبرش نائب امام زمان است.برخی از ما نیز به خاطر این که دچار عذاب الهی نشویم سال هاست که سکوت کرده ایم و دم برنمی آوریم!!
دم بر نمی اوردیم که چرا کشوری با این همه منابع و ذخایر و در حالی که در زمان پیش از این انقلاب حرف اول را در منطقه می زد اکنون به این وضع دچار شده است؟
دم بر نمی اوردیم که چرا در حکومت امام زمان این همه جرم و جنایت رواج دارد؟اگر فساد وفحشا در جامعه به صورت بارز رخ نمی نماید اما در پستوها و نهان خانه ها چه خبر است؟
دم بر نمی اوردیم که چرا هنوزحاکمان رانت خوار و ثروت اندوز این بار در پوشش دین بر مردم حاکمند و البته فقرا و دردمندان جامعه روز به روز بدبخت تر و فلاکت زده تر می شوند.

و هزاران پرسش بی پاسخ دیگر که سال ها  ذهن ما را مشغول کرده بود ولی  یا اینکه توجیهات حاکمانمان را منطقی پنداشتیم یا در خوش بینانه ترین حالت جرات به زبان اوردنش را نداشتیم.
این ماجراها تا خرداد امسال ادامه داشت؟هنوز در اعماق وجودمان دلیلی برای بازایستادن از ادامه این مسیر تلخ نداشتیم.با خود می گفتیم رژیم سابق جنایتکار بود و خون های زیادی از جوانان ملت را ریخت. اما این حکومت در نهایت نام اسلام را با خود یدک می کشد و لااقل از روی رافت اسلامی هم که شده هیچ گاه مخالفینش را کشتار و سرکوب نخواهد کرد.هنوز صدای اعتراضی تا ان روز به گوش نمی رسید پس دلیلی برای نارضایتی وجود نداشت.
اما خرداد 88 حجت را تمام کرد.همه آزادی خواهان ایران به امید بازگشت کشور به آزادی و دموکراسی تمام هم و غم وامال و ارزوهای خود را زیر پرچم سبز میرحسین موسوی جمع کردند تا شب تیره ما را سحری باز رسد... همه چیز رویایی پیش رفت!شور و نشاطی وصف ناشدنی سراسر کشور را فرا گرفته بود اما...همه چیز خراب شد؛ زمین و زمان روی سرمان ویران شد وما باور نکردیم و خواستیم اعتراض کنیم و اعتراض کردیم ؛ همین... ولی...همه دیدیم که چه شد...آن لحظه بود که دیگر هیچ توجیهی برایمان باقی نماند؛اکنون دیگر امیدی برای ادامه مسیرتاریک پیش رو باقی نمانده؛ هرچه تلاش می کنیم راه بازگشتی پیدا کنیم نمی شود.همه تابوهای قبلی در نظرمان شکسته است.اکنون گرفتن تقاص خون های به ناحق ریخته شده  جوانان وطن بر دوش ما سنگینی می کند،دیگر نفس مان بالا نمی اید تنفس در هوای آلوده دروغ و ریا و دین فروشی سخت شده است؛ دیگر تنها راه قیام در مقابل خدایی است که تنها کارکردش حفظ حاکمیت واپسگرایی است.
اکنون اما خدای احد و واحد در درون همه ما اینگونه نجوا می کند نگذارید که با نام دین برشما ظلم کنند چون حکومت بر کفر باقی می ماند و بر ظلم نه...و درنهایت به ما قول می دهد که؛
ان تنصروالله ینصرکم ...پس نترس خدا هم تا آخر با ماست.

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

نگاهی به استراتژی های غلط رژیم در برخورد با معترضین سبز

سبزها یک بار دیگر در 13 آبان ماه امسال حماسه ساز شدند و با حضور سبز خود برگ زرین دیگری را در تاریخ پرشکوه جنبش آزادی خواهی ملت ایران رقم زدند.
روزی که سبزها پس از انتخابات تصمیم گرفتند  آغاز گر یک جهاد اکبر برای نابودی استبداد باشند به سختی و پر پیچ و خم بودن مسیر پیش رو آگاهی کامل داشتند به این که هرچه از عمر جنبش نوپایشان بگذرد برخوردها با ایشان شدید تر و تلفات جنبش سبزشان بیشتر می شود.اگر چه با گذر روزها  بدنه بزرگ جنبش آبدیده تر شده و  شبکه های اجتماعی سامان بیشتری پیدا می کند و  حس یکی بودن میان بدنه جنبش عمق بیشتری می یابد، اما از سوی دیگر برخوردهای خشن و فرسایشی مزدوران تا بن دندان مسلح رژیم نیز روز به روز شدید تر وجانکاه تر می شود.

اگر نگاهی به مسیر اعتراضات پس از انتخابات ننگین ریاست جمهوری از ابتدا تاکنون بیندازیم مشاهده می کنیم که خشن ترین برخورد مزدوران رژیم در روز 13 آبان صورت گرفت .این طرز برخورد نشان می دهد که مسولان ارشد سپاه در اتاق های فکر سیاه خود استراتژی برخورد خشن و مستقیم با معترضین را به منظور مرعوب ساختن بدنه جنبش برای توقف پیگیری آرمان های ازادی خواهانه اش در دستور کار قرار داده اند.
و امااین که تا چه حد  این استراتژی موثر واقع خواهد شد پرسش مهمی است که این دسته باید درعواقب ناخوشایند آن بیشتر بیندیشند.اما چیزی که می توان به راحتی استنباط کرد این است که اتخاذ این رویکرد قطعا در بلند مدت برای حاکمیت گران تمام خواهد شد.

آیا غیر از این است که هرچه از زمان انتخابات ننگین ریاست جمهوری گذر کرده ایم شاهد رادیکالیزه تر شدن هر چه بیشتر اعتراضات و شعارهای سبزها بوده ایم؟
 اعتراضات با راهپیمایی سکوت آغاز شد و هدف ابتدایی اش ابطال نتیجه انتخابات و بازگرداندن رای گمشده ملت بود اما اکنون پس از گذشت نزدیک به شش ماه از آن زمان و در روز 13 آبان همگان شاهد به آتش کشیدن تصاویر کسانی بودند که روزی حتی فکر کردن به این صحنه ها جرم به حساب می امد.چه دلیلی می تواند موجه تر از این باشد که رفتار حاکمیت منجر به عمیق تر شدن این کینه و نفرت ها شده است . جنبش به دلیل عملکرد افراطی حاکمیت پروسه ای که شاید سال ها زمان می برد را در روز 13 آبان ماه اجرا کرد و تمام تابوهای مقدس  حاکمیت را زیر پاهای خود له کرد و یا به پایین کشید ویا مستقیما با شعارهایش به زبان آورد.
همه این رویکردها نتیجه مستقیم استراتژی غلط رژیم در سرکوب خونین اعتراضات بوده است. نگارنده خود با واسطه یا بی واسطه شاهد بوده است  که بسیاری ازعابرین و شاهدین غیر معترض هم با مشاهده این حجم از جنایتکاری به سطوح آمده اند و آگاهانه برائت  خود را از رژِیمی که دست به این گونه جنایات می زند اعلام می کنند.
چه کسانی در اتاق های فکر سیاه این رژیم به نظریه پردازی مشغولند که آگاهانه یا ناآگاهانه در شعله ور تر شدن آتش خشم ملت سهیم شده اند؟؟چرا گره ای که حکومت می توانست به راحتی با دست خود باز کند اکنون دیگر با دندان نیز بازشدنی نیست؟؟؟ و ملت در عرض کمتر از شش ماه از نقطه صفر به نقطه کنونی که عبور از نظام است رسیده است.

همواره رویکردهای افراطی با رویکردهای تفریطی جواب داده شده است و نظریه پردازان رژیم که غالبا دوران سیاه رژیم شاهنشاهی را تجربه کرده اند باید بدانند که نه تنها با این سرکوب های وحشیانه و غیر انسانی به اهداف پلید خود یعنی سرکوبی جنبش ملی و سبز مردم نخواهند رسید بلکه قدم به قدم رژیم محبوب خود را به لبه پرتگاه سقوط نزدیک و نزدیک تر می کنند.
ایشان باید بدانند که تنها راه نجات  از وضعیت کنونی به رسمیت شناختن این جنبش و بها دادن به خواسته های  حداقلی ایشان یعنی  ابطال انتخابات وعذرخواهی رسمی سران نظام و اعلام برائت  و محاکمه مسببین این جنایات و سپس  اصلاح ریشه ای مفاد قانون اساسی است. همان چیزی که بارها و بارها آیت اله منتظری و میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی آن را تکرار کرده اند. در غیر این صورت صدای ناقوس سقوط دیکتاتورها از دور به گوش می رسد...

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

چند نکته سبز در آستانه سبزترین روز سال

باعرض سلام خدمت دوستان عزیز: با لطف بزرگ کمیته تعیین مصادیق تخلفات اینترنتی ما نیز مفتخر به دریافت درجه و مدال افتخار فیلتر شدیم.خوشبختانه بچه های جنبش سبز ماه هاست که بدون فیلترشکن به اینترنت سر نمیزنند و از این بابت هیچ مشکلی وجود ندارد اما بالاخره برای دوستانی که شاید هنوزفیلترشکنی در اختیار ندارند ادرس جدیدی را تعیین کرده ام که در انجا مطالب  این وبلاگ را هم قرار میدهم .آدرس وبلاگ www.noandishesabz.blogspot.com هست.در ضمن دوستان نگران نباشند ما سبزها با این برخوردها ازمیدان به در نمی رویم و تا آخر در کنار هموطنان سبزمان خواهیم بود.

و اما در هفته ای قرار داریم که انتهایش سیزده آبانی است که مدت ها بود انتظارش را می کشیدیم. سازمان دهی های لازم انجام شده است و دوستان همگی اماده خلق حماسه ای دیگر هستند.نکاتی را باید در نظر گرفت تا از احتمال برخورد های احتمالی کاسته شود.این نکات را با توجه به تجربیات قبلی خودم و همین طوریادداشت یک پلیس ناشناس اما دلسوز ذکر میکنم که  بیشتر قابل توجه بچه های شهرستانی است که به دلیل محدود بودن مکان های تجمع امکان برخورد با ایشان شدیدتر است.



1-حتی الامکان شروع تجمع با جمعیت های زیاد و انبوه باشد و همگی در یک نقطه راهپیمایی را آغاز کنید.

2-حتی الامکان دوستان ازدادن هرگونه شعارهای تند و افراطی در شروع مسیر خودداری کرده و با راهپیمایی سکوت حرکت را آغاز کنند و در ادامه مسیر با اضافه شدن جمعیت شعارهای آزادی خواهانه خود را سر دهند .در این صورت امکان برخورد کم و کمتر شود.

3-حتی الامکان صفوف ابتدایی را به بانوان و افراد مسن اختصاص داده تا نیروهای سرکوب گر کمتر جسارت هجوم به صفوف شما را پیدا کنند.


 میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز در ابتدای هفته با صدور بیانیه ای تلویحا همگان را به حضور در راهپیمایی سبزترین روز سال دعوت کرد.بیانیه میرحسین چون دفعات پیشین حاوی نکاتی بود که یک بار دیگر ثابت می کرد که وی از  ویژگی های لازم برای رهبری جنبش مردمی ایران  برخوردار است.


نکاتی که به نظرم جالب می رسید را در سه قسمت برای شما خلاصه میکنم:

اول این که میرحسین رمز ماندگاری جنبش را در پرهیز از رویکردهای افراطی می داند و بارها و با مثال های مختلف  چون عملکرد دولت کنونی از مردم می خواهند که با عقلانیت مسیر را طی کنند.(راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان میدهد که ما تا انتها بر سر خواسته های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز میگشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز میکند)



دومین نکته این که وی راهبرد سبزها را بازگشت به اصول ابتدایی قانون اساسی و عمل به نص صریح قانون می داند و نه عبور از نظام کنونی که خب شاید بدنه جنبش اینگونه فکر نکنند اما شاید مسیر تبیینی رهبر جنبش هم مسیری باشد که در نهایت ما را به هدفمان که همانان استقلال و آزادی مطلق ایران عزیز است می رساند.(تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمیگذاریم و میراثهای به جا مانده از مبارزات نسلهای پیشین را به هیچ تقلیل نمیدهیم.)



سومین مساله که به باور من مهمترین مسئله است تاکید مجدد و چند باره وی بر حرکت وی و رهبران جنبش پشت سر مردم است وی معتقد است که این مردم هستند که به هر جنبشی جان می دهند تا مسیر خود را پیدا کند و در ان حرکت کند و رهبران جنبش نیز باید خود را در مسیر خواست واقعی ملت قرار دهند که این به واقع همان رمز موفقیتی است که هم اکنون راه روشن آینده را به ما نشان می دهد.(مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده میکرد. )



و اما سخن پایانی در آستانه این روز مهم و تاریخ ساز این که به گفته میرحسین موسوی این ملت هستند که سرنوشت ایران را در طول تاریخ رقم زده اند اگر حاکمان جباری در تاریخ بر مردم حاکم شده اند به دلیل سستی و رخوت موجود در بدنه ملت بوده و اگر انقلابی و جنبشی به ثمر نشسته باز هم به دلیل رشادت های همان مردم بوده است.حاکمان امده اند و رفته اند و برخی چون کوروش بزرگ از خود نام نیک به جای گذاشتند و برخی چون شاه سلطان حسین نفرین ابدی یک ملت را برای همیشه روزگار با خود همراه کردند ولی ایران همچنان پاینده مانده است و اکنون وطن بار دیگر نظاره گر حضور ماست برای ثبت در تاریخ ...پس بیایید تاریخ ساز شویم...