۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

نکاتی در مورد مصاحبه خانم فریماه فرجامی با برنامه هفت


من اون شب مصاحبه با خانم فرجامی را که حدود 15 دقیقه  بود به طور کامل دیدم. یه سری نکاتی وجود داره که باید بگم تا بعضی ها اینقدر زود قضاوت نکنند.
1.خانم فرجامی سالها پیش دچار بیماری شدید روحی شدند و حتی یکبار خبر مرگشان هم رسما اعلام شد و بعد مجددا تکذیب شد.
2. این مصاحبه به بهانه بردن سیمرغ بازیگری زن با ایشون انجام شد و قصد جیرانی هم یادی از این بازیگر فراموش شده سینمای ایران بود.
3. از همان ابتدای مصاحبه بیننده متوجه میشد که خانم فرجامی در وضعیت عادی به سر نمی برد همه گذشته را فراموش کرده بود و دائم جیرانی و همکارش مسائل را به او یاد اوری می کردند.
4.بدگویی او فقط به خانم معتمد اریا هم ختم نشد او بارها مسعود کیمیایی و برخی دیگر را هم مورد مذمت قرار داد
5. این مصاحبه در نزدیکی ساعت دو بامداد که شاید کمترین بیننده تلویزیونی را داشت پخش شد.
6.ایرادی به این بانوی بیمار وارد نیست اقای جیرانی و مسئولین باید این قسمت های توهین امیز را از مصاحبه حذف میکردند اما متاسفانه با استفاده ابزاری از ایشون سعی داشتند جبهه تخریبی خودشان را به پیش ببرند.
6. خوشبختانه امین تاریخ دوست داشتنی در پایان پخش مصاحبه به شدت به انتقاد از این کار دست اندرکاران برنامه هفت پرداخت.
پس روا نیست یک بار دیگر این بازیگر قدیمی و از کار افتاده سینمای ایران را بیهوده به چالش کشید باید به طراحان این تخریب خرده گرفت. امین تارخ در پایان این مصاحبه به تفصیل در این مورد سخن گفته که امیدوارم دوستی این صحبت های ارزشمند را برای تقدیر از  این استاد شرافتمند بازیگری ایران  پخش کند

۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

آقای مهاجرانی چرا جلوتر از میرحسین موسوی حرکت می کنید؟


روز گذشته سخنانی از جناب آقای مهاجرانی در رسانه های سبز منتشر شد که متاسفانه می توان گفت اب سردی بود بر پیکره رهروان سبزی که به حرکات این دوستان و مجموعه شان در شبکه جنبش راه سبز( جرس ) دل بسته بودند. کسانی که روزی از بدنه همین حاکمیت بوده اند و اکنون با ظهور و بروز ناکارامدی این نظام به جمع بیشمار جنبش سبز ملت ایران پیوسته اند.
در زمانه ای که جنبش فراگیر و متکثر ما به وحدت حداکثری احتیاج دارد تا بتواند تمام نیرو و توان خود را برای مبارزه برعلیه استبداد دینی حاکم بر کشور متمرکز کند این سخنان تفرقه افکن گاه و بیگاه برخی فعالین جنبش باعث سست شدن  نیروها ودرگیری های داخلی و در نتیجه هدر رفتن نیرو برای مبارزات پیش رو می شود.
از همین روست که میرحسین موسوی به نیکی این مسئله را دریافته و در هرکدام از بیانیه هایش به ویژگی متکثر بودن این جنبش بیش از پیش تاکید کرده است بیانیه اخیر وی که به همراه منشور جنبش سبز در اختیار همگان قرار گرفت بیش از گذشته تلاش کرد تا این قشر به قول شما همیشه مخالف را مخاطب خود قرار دهد :

((در آغاز سال جديد صبر و استقامت، به توصيه دوستان منشوري براي هماهنگي و همدلي بيشتر و تقويت هويت مشترك جنبش سبز تهيه شده كه در ادامه اين مقدمه تقديم مي شود.طبيعي است كه متن پيشنهادي نتواند پاسخگوي همه سليقه ها ومطالبات باشد. دلگرمي اين همراه كوچك براي اين معضل، راه حلي بود كه تعدادي از راي دهندگان در آستانه انتخابات سال گذشته پيدا كردند. در زنجيره سبز ميدان تجريش تا ميدان راه آهن بودند كساني كه مي گفتند ميان بد و بدتر، بد را انتخاب مي كنند و اين انتخاب پيوستگي آن زنجيره محكم به ياد ماندني را ممكن ساخت. اصلاح واقعي از همين تميز و مسئوليت پذيری يراي انتخاب اين و يا آن شروع ميشود. اين متن قدم اولين است و جنبش سبز در سير تكاملي خود انشاءالله متن كاملتر و زيباتريخواهد آفريد.))

یا درجای دیگری از پیام اینچنین در مورد تکثر موجود در جنبش سخن می گوید:

جنبش سبز موافق تكثر و مخالف انحصارطلبي است. در نتيجه، دشمني با بدنه اجتماعي هيچ بخشي از جامعه جايي در جنبش ندارد. تلاش براي گفتگو و تعامل با مخالفان در فضايي سالم و آگاهي بخشي درباره اهداف و اصول جنبش وظيفه همه افرادي است كه خود را آگاهانه در زمره فعالان جنبش سبز مي انگارند. ما همه ايراني و ايران متعلق به همه.


شما نیز البته در سخنان خود به نیکی و به حق به این نکته اشاره داشتید که مهندس موسوی در طول بیش از این یکسال به خوبی جنبش را هدایت کرده و تلاش کرده تا همه اقشار با هرطرز تفکری را زیر پرچم وحدت بخش سبز گرد هم اورد.پس شما را چه می شود که در یک آن همه این تکثر و ریتم های متنوعی که باعث زیباتر شدن این اهنگ می شود را فراموش کرده و به یکباره این جمله را به زبان می اورید که :
((بالاخره از آغاز پیروزی انقلاب تا به امروز، افرادی با انقلاب مخالف بودند، با نظام جمهوری اسلامی مخالف بودند، با مرحوم امام خمینی مخالف بودند، با نهاد روحانیت مخالف بودند، عیبی هم ندارد سی سال مخالفت کردند، می توانند در واقع به این مخالفت ادامه بدهند، ولی این مجموعه نمی توانند مدعی جنبش سبز باشند»
نگارنده خود کسی بوده که تا سال گذشته در اکثر انتخاباتی که رهبران اصلاحات وقت صحت ان را تایید می کردند شرکت کرده و از هواداران جدی جریان اصلاحات در کشور بوده ام اکنون هم شاید از نظر برخی دوستان جزو جریان سبزالهی  که شما و جناب کدیور ان را نمایندگی می کنید به شمار روم  اما به راستی اتفاقاتی که در این یکسال گذشته در کشور رخ داده ایا صحت سخنان کسانی که اینگونه مخالفت ها را داشتندبه اثبات نمی رساند.نظام مرحوم خمینی و نهاد روحانیت در این سالها چه کرده اند که ما بتوانیم به مخالفانشان بگوییم که شما اشتباه می کنید و در نهایت سخت در اشتباهید.شاید قصد شما جریان منافقین و سلطنت طلبان باشد اگر اینهاست که از ابتدا هم کسی اینان را جزو جنبش به حساب نمی اورده است.این را صریحا می گفتید این سوءتفاهمات پیش نیاید.اکنون اما خیلی ها مخالف جدی نظام کنونی هستند اما همگی هم به دنبال دموکراسی حداکثری و حاکمیت ملت بر سرنوشتشانند.
این سیاست یک بام و دو هوایی که شما دوستان اتخاذ کرده اید گمان می کنید تا کی می تواند مفید باشد.یا به صف پرشمار ملت بپیوندید وحساب خود را از نظام حاکم  برایران با شاخصه هایی که خودتان اشاره کردید جدا کنید یا به اغوش حاکمیت بازگردید. اینگونه اظهار نظرات جنابعالی تنها باعث افزایش اختلافات درونی جنبش می شود.
به قول خودتان اشکالی هم ندارد که شما بخشی از جنبش را نمایندگی کنید که اصلاح در قانون و نظام جمهوری اسلامی را خواستارند اما اجازه بدهید دیگرانی که مدافع دگرگونی کامل هم هستند با توجه به همین تکثر موجود در جنبش خواسته های خود را دنبال کنند. در نهایت این اکثریت ملت هستند که روزی در مورد مدل حکومتی دلخواهشان تصمیم می گیرند.
چنین سخنانی در شرایطی که هنوز درظاهر موفقیتی برای جنبش حاصل نشده در  نشانه  عدم بلوغ سیاسی جنابعالیست.
اقای مهاجرانی عزیز لطفا از این پس بیشتر مراقب بار کلامی سخنان خود باشید. هنوز چند روزی از واکنش های گسترده نسبت به سخنان برادر همسرتان جناب کدیور که به شخصه برای نظریات ایشان هم احترام زیادی قائل هستم نمی گذرد.اجازه ندهید که جنبش متکثر و بزرگ ما با سخنان اینچنینی دچار تفرقه و در نتیجه اضمحلال از درون شود.این جنبش متعلق به تمام کسانی است که به دنبال تغییر و تحول و اصلاح در نظام حاکم هستند.

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

شریعتی ; مبارزی بزرگ برعلیه "استبداد،" استحمار" و" استعمار"


امروز بیست و نهم خرداد سالروز پرکشیدن بزرگ مرد اندیشه و اخلاق دکتر علی شریعتی است. مردی که به راستی مرد زمانه اش بود و به نیکی توانسته بود نیازهای زمانه اش را بشناسد و ازهمین رو  تلاش می کرد که جوانان نسل اش  را از گم شدن در وادی گمراهی و پوچی نجات دهد.
شریعتی از اوان نوجوانی به فلسفه علاقه مند شد اما پیچیدگی این علم او را در ظلمات "لاادری" قرار داد.به همین دلیل حتی تا پای خودکشی هم جلو رفت اما به گفته خودش "مثنوی معنوی" مولانا بود که او را از این ورطه خطرناک نجات داد.
  از این جا بود که شریعتی با حضور در دانشگاه نیازهای زمانه اش را شناخت و سعی در کشف پاسخ های مستدل و منطقی برای شبهات فکری و دینی جوانان کرد.شریعتی از این جهت از روشنفکران دیگر متمایز است که نخواست خیلی ساده دین را از صورت مسئله پاک کند و تنها با دیدگاه عقلی به حل مسئله بپردازد.دردی که متاسفانه امروزه به شدت  دچار روشنفکران شده  و ان"عرفی شدن" است.
شریعتی ابتدا به مطالعه تاریخ و علوم  اسلامی پرداخت و تلاش کرد تا منصفانه و بدون حب و بغض ان را درک کند.سپس به مطالعه تاریخ تمدن بشریت پرداخت تا با علوم انسانی  و نظریه های چالش برانگیزش اشنا شود و در نهایت با مطالعه این دو منبع بزرگ  تلاش کرد تا پاسخ مستدل و منطقی ای به سوال "چه باید کرد" جوانان نسل نو و مدرن بدهد؟
شریعتی کسی است که هم برخی مدل های مسلمانی را به چالش می کشد و هم برخی نظریه های مشهور و شناخته شده انسانی  را زیر سوال می برد.مدل مسلمانی که شریعتی تعریف می کند مدل مسلمان اگاه متعهد و مسئول است.کسی که از خرافه بیزار است و برخی روایات منصوب به اهل بیت را زیر سوال می برد
. او در" تشیع علوی و تشیع صفوی" به خوبی نقطه انحراف شیعه علوی را شناسایی کرده و شیعه کنونی را شیعه ای سیاه ، سست و انحرافی معرفی می کند.شیعه ای که درباری است و حتی در مدح حاکم زمان حدیث هم جعل می کند!!! اتفاقی که امروزه و در سی سالگی حکومت به ظاهر اسلامی هم به خوبی شاهد رونق ان هستیم... شیعه ای که اهل بیت مطهر را تنها برای گریستن میخواهد و از تاریخ صدر اسلام تنها چیزی را که به سودش است برداشت می کند و نقاط برجسته تاریخ را بازگو نمی کند زیرا حاکمیت سیاه  به نام دین را زیر سوال می برد از بیعت علی با خلفای اول و دوم و سوم نمی گوید تنها به دلیل اینکه برای حکومت بر مردم مقبولیت شرط اساسی است و نه مشروعیت که اگر بنا به این بود حاکمیت علی و فرزندانش به دلیل معصومیتشان از همه عالم مشروع تر بود.... از قیام حسین تنها مقتل و گودال قتلگاه می گوید و حسین علیه السلام را تنها برای جاری شدن چند قطره اشک از چشم عوام الناس نعوذ بالله  حتی سلاخی هم می کند.در عین حال اما انچنان علی فاطمه حسن و حسین وتمام اهل بیت را به تو معرفی می کند که نفرت دشمن این خاندان را تبدیل به حب و عشق می کند.

مبارزات زندگی اش برحول سه محور بزرگ  را استبداد "استعمار" و "استحمار" می چرخید:
بزرگترین رنجی که شریعتی از مردم زمانه اش برد" استحمار"انان بود. خرافاتی که بخشی از روحانیت از فراز منبرها برای مردم بازگو میکرد او را عاصی کرده بود.دوست داشت که فریاد بزند ایها الناس این کالایی که به شما به عنوان دین می فروشند کالایی تقلبی و دروغین است .او در" پدر و مادر ما متهمیم" به خوبی ریشه تمامی جهل پرستی های نسلش را بازگو می کند.شریعتی از این که پدران میراث خرافه و جهل را نسل به نسل به فرزندانشان منتقل می کنند عصبان می کند و انها را  به خرد و دین مداری عقلانی  دعوت می کند.
در عین حال از غرب و فرهنگ غربی هم بیزار بود و از این که قدرت های بزرگ کشورهای کوچک را " استعمار" می کنند بسیار رنج دید. او از مدت اقامتش در فرانسه دو چیز را به یاد می اورد: (آزادی) و (فحشا) او خواستار حفظ هویت ملی و دینی مردم کشورش  و "دوری از فساد اخلاقی" بود.اما در عین حال خریدار کالای گرانبها و ارزشمند(آزادی ) از ملل غربی  نیز بود.

شریعتی همینطوربا" استبداد" حاکم زمانه اش به خوبی جنگید.او توانست روحیه انقلابی را در نسل رخوت زده زمانش زنده کند.بزرگترین مسئولیت انسان بودن را اگاهی وتعهد و مسئولیت پذیری نسبت به زمانه می دانست از همین رو بود که روز به روز به جمع شیفتگانش در نسل جوان و انقلابی افزوده شد.او با مجموعه بحث های خودسازی انقلابی، تشیع سرخ و تشیع مذهب شهادت واعتراض توانست اتش شور انقلابی را در جوانان ان نسل برافروزد که در نهایت میوه ان انقلاب بهمن 57 شد که چه قدر غم انگیز که میراث او اینگونه بر باد رفت و اکنون در سی ویک سالگی ان انقلاب، حاکمیت خرافه و دروغ و تحجر ازهمه زمانها بیشتر بیداد می کند.اما او باید خوشحال باشد که نسل جوان وانقلابی او در جنبش سبز با تمسک به اموزه های او اکنون در راه مبارزه ای سخت با این افات جانسوز قرار دارند و تا پیروزی نهایی از این مبارزه مقدس دست نخواهند کشید.

در نهایت تنها می توان گفت شریعتی نه تنها مرد زمانه اش بود که مرد تمامی اعصار تاریخ بود.او خیلی خوب فهمید که نیاز امروز بشریت که در دوران حاکمیت عقل و خرد به سر می برد معرفی اسلام رحمانی و عقلانیست.او هیچ گاه اسلام را از اصول بنیادی اش خارج نساخت .تمامی تلاشش اشتی میان خرد و اسلامی خواهی بود و از همین رو علاوه بر شیفتگانش دشمنان زیادی هم داشت. هم در جبهه دین فروشان و هم در جبهه حاکمیت طاغوتی زمانه اش.
 نیاز نسل امروز اشتی میان دین و عقلانیت یا همان روشنفکری دینی است.کاری که شریعتی تا زمان بودنش به خوبی از عهده اش بر امد و اکنون نوبت این نسل است که اجازه ندهند میراث ماندگار او به یغما برود.کتاب های استاد شهید دکتر شریعتی هنوز که هنوز است راهگشای نیازهای امروز ماست و نشر افکار این معلم بزرگ قطعا منجر به پیروزی نهایی و تحقق ارمان بلند او که همانا "پیروزی نهایی عقلانیت بر اسلام خرافی" و " به دست اوردن" موهبت بزرگ ازادی" است خواهد شد






۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

سخنی با همراهان همیشگی در مورد فیلترشدن وبلاگ نواندیش سبز

سلام دوستان عزیز:
همانطور که مشاهده کردید بار دیگر وبلاگ من فیلتر شد و مانعی هرچند کوچک برای ارتباط من و شما به وجود امد .به دلیل این که اطمینان دارم این اتفاق بارها و بارها تکرار خواهد شد از این به بعد تصمیم گرفتم که با همان ادرس قبلی وبلاگ و با عددی که تعداد وبلاگ های فیلترشده مرا نشان میدهد با شما همراه شوم.به همین دلیل عدد سه را در مقابل ادرس قبلی وبلاگ قراد دهید و تا فیلتر شدن وب من از این ادرس استفاده کنید و هربار که با مشکل فیلتر روبه روشدید براین عدد بیفزایید.هیچ چیز نمی تواند مانع ارتباط ما سبزها با یکدیگر شود.به امید و یاری خداوند پیروزی نهایی نزدیک است...

                                  http://noandishesabz3.blogspot.com/                 نواندیش سبز 3

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

سبزها و احیای اسلام راستین

در اولین روزهای ماه محرم قرار داریم.ماهی که نماد مقابله حق مظلوم در برابر ظالم حاکم  است.مبارزه ای نابرابر که شاید تنها هدف برپایی اش احیای سنت رسول خدا بود که در ان زمان به شدت به انحراف کشیده شده بود و در ورطه نابودی قرار داشت.سیرتاریخی آنچه در صدر اسلام پس از رحلت رسول اکرم تا زمان قیام حق طلبانه امام حسین بر ممالک اسلامی گذشت را اکثرا میدانیم.این که از اسلام در زمان یزید تنها پوسته ای باقی مانده بود و سران اموی حاکم به نام اسلام در حال خلق عظیم ترین فجایع و مظالم تاریخ بودند.اینجا بود که حسین علیه السلام برای نجات دین به پاخاست.او هدف اصلی اش از این جهاد را احیای سنت جدش عنوان کرد . او زمانی که پا در این مسیر گذاشت قطعا انتهای مسیر را نیز می دید و می دانست که تنها راه نجات دین حضور در این اوردگاه نابرابراست .حسین علیه السلام ققنوس وار خود را به درون اتش کینه ودروغ و ریا و ظلم به نام دین انداخت تا از دل این اتش دین ناب محمدی احیا شود. 

همیشه گفته شده است که تاریخ تکرار می شود و هرکس سعی کرده است تا به سود خود راوی تاریخ باشد و شخص محبوب خود را جایگزین یکی از تاریخ سازان  کند. این سند زنی ها به دلیل حاکمیت به ظاهر  اسلامی سی ساله اخیر در مورد شخصیت های مذهبی به شدت رونق گرفت .تا جایی که رهبر فقید وکنونی انقلاب را با پیغمبر اسلام  ومولا علی علیه السلام مقایسه کردند و تلاش شد تا مخالفان ایشان را مخالفان دین و تشیع معرفی کنند.البته همانطور که گفتم این گونه سندزنی ها در تاریخ بسیار رواج داشته است به عنوان مثال محمد رضا پهلوی هم به دلیل این که از سبقه مذهبی مردم ایران اگاهی داشت سعی کرد تا حاکمیت خود را ادامه حکومت خداوند معرفی کند و خود را سایه خدا برسر مردم ایران بداند.شعار خدا شاه میهن را همگان به یاد دارند که موید این مسئله است.
اما حکومت جمهوری اسلامی به دلیل اینکه ماهیت خود را اساسا بر نظریه ولایت فقیه اقای خمینی  پایه ریزی کرده بود سعی داشت تا با سو استفاده از روحیه دینی ملت رسما ولی فقیه را نائب امام زمان معرفی کرده و حکومت وی را ادامه حکومت امام زمان و زمینه ساز ظهور وی و مخالفین با این حکومت را مخالف تمام اهل بیت مطهر خدا معرفی کند.حاکمان اسلامی در این امر با بهره گیری از تجربیات تلخ شاه به خوبی تلاش کردند تا سوار بر احساسات مذهبی ملت شده واسب چموش قدرت را آسان تر از ان چیزی که حتی فکر می کردند رام کنند.
حاکمیت پس از تصفیه های دهه اول انقلاب که با فرمان پاکسازی نیروهای نظامی و دولتی سلطنت طلب و با قتل عام گسترده این عده کثیر همراه بود توانست تا زمان حیات رهبر فقید انقلاب بخش اول پروژه خود در قبض و تصرف کلی حاکمیت را عملی کند.
اما پس از رحلت امام و رهبری خامنه ای بر کشور اهسته اهسته تلاش شد تا تصفیه ها رنگ داخلی به خود بگیرد.با رحلت اخرین فرزند پسر امام که اشکارا از برخورد حاکمیت پس از پدر ناراضی بود این تصفیه وارد فاز اجرایی شد.انتخاب ناگهانی محمد خاتمی در سال 76 که تنها برای خالی نبودن عریضه تایید صلاحیت شده بود ناخواسته این پروژه را چندین سال به تاخیر انداخت.
اما در نهایت از اسفند 81 و دومین دوره انتخابات شورای شهرتاکنون شاهد حذف اکثریت نیروهای دموکراسی خواه و دگر اندیش از صحنه حاکمیت کشور بودیم.کار را به جایی رساندند که پس از انتخابات کذایی و ننگین ریاست جمهوری و اعتراض گسترده مردم تعداد زیادی از وزرا و کارگزاران دهه شصت و هفتاد کشور چون بهزاد نبوی ،میردامادی،تاج زاده ،ابطحی و بسیاری دیگر از نیروهای وفادار به انقلاب و امام را به سلول انفرادی و حبس های طولانی مدت فرستاند و نزدیکان ترین افراد به امام که مهم ترین انها نخست وزیر محبوب امام بود را سران فتنه نامیده و الم مبارزه با انها را به دست گرفتند.ایت اله هاشمی را که دست راست امام به حساب می امد تحت شدیدترین فشارها قرارداده و وادار به سکوت کردند تا از ولایت جعلی و زوری حاکم حمایت کرده و از ظلم های رفته برملت در طی این شش ماه سخنی به زبان نیاورد.اکثریت مراجع تقلید و علمای بزرگ یا سکوت کردند یا پست های اجرایی خود را رها کردند و یا عده معدودی از انها لب به اعتراض اشکارا علیه وضعیت موجود گشودند.اما در عوض به جای ایشان کسانی را بر مردم حاکم کردند که کوچکترین سابقه ای در تاریخ انقلاب از ایشان برجای نیست.کسانی که سنگ ولایت را به سینه میزنند و از ان سو برای حفظ قدرتشان دست به سخفیف ترین جنایات و تهمت ها می زنند.اکنون طرفداران و شاگردان مکتب مصباحی اکثر تریبون های رسمی کشور را در دست دارند و از طریق ان تلاش می کنند تا برخوردها را از این هم که هست شدیدتر کنند.(درخواست اعدام سران جنبش سبز در اردوکشی خیابانی 27 اذر).
همانطور که میدانیم روند انحراف انقلاب اسلامی ازشاخصه های ابتدایی اش سرعت زیادی گرفت تا جایی که اکنون از ان انقلاب و خالقان ان چیزی باقی نمانده است و درعوض شاهد حاکمیت دیکتاتوری به ظاهر اسلامی در کشور هستیم.

نمی دانم چرا همه اینها باز هم در این روزهای محرم ما را به تاریخ ارجاع میدهد.زمانی که لشگر اسلام دروغین اما حاکم انبوه بود وتریبون های رسمی را در دست داشت اما لشگر حق مظلوم اندک و قلیل.آوردگاه نابرابر بود اما حسین علیه السلام خود را در راه اسلام و احیای سنت جدش فدا کرد.او می دانست که با ریختن خونش اسلام راستین و ظلم ستیزی را برای همیشه جاویدان می کند.


پاورقی تلخ:

هم اکنون خبر ارتحال مرجع عالیقدر و مجاهد نستوه و مظلوم حضرت ایت اله العظمی منتظری، روح وجان تمام علاقه مندان به اسلام راستین را جریحه دار کرده است.نمی دانم اما شاید مرگ این بزرگوار در دهه اول محرم فرصتی باشد برای بزرگداشت عالمی که هیچ گاه  قدرت( حتی زمانی که خود را بسیار نزدیک به آن میدید) مانع از این نشد که کلام حق را بر زبان جاری نسازد.همه سبزها وظیفه خود میدانند که به زیباترین شکل ممکن حق این همه بزرگواری  رهبر معنوی خودرا با تشییع و بزرگداشت باشکوه وی به جا آورند.یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.



۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

شرایط پیچیده فعلی و لزوم حفظ هوشیاری در بدنه جنبش

غائله ای که این روزها بر سر پیراهن عثمان(پاره کردن عکس آقای خمینی")پیش امده است را می توان جدیدترین پلان سناریوی بلند مدت حاکمیت سیاه برای قانونی جلوه دادن برخوردها با معترضین پس از انتخابات ریاست جمهوری به شمار آورد.غائله ای که در شامگاه 16 آذر کلید خورده و مشخص نیست طراحان این سناریوی کثیف چه اهداف شومی را در پس این ماجراجویی جدید خود در سر می پرورانند.اگر بخواهیم کمی دقیق تر و موشکافانه تر به ماجرا نگاه کنیم باید به نکات ظریفی که این ایده شوم در پی دست یافتن به آن است نگاهی بیندازیم:
نمایش تصویر پاره شده اقای خمینی در صدا وسیمایی که همواره (و به خصوص در آن گزارش کذایی)سعی در کوچک جلوه دادن جمعیت مخالفین داشته است آن هم تصویری که نه دردستان فردی خاص بلکه در گوشه ای افتاده است و منتسب کردن آن به معترضین دانشجو در آن روز تنها هدفش می تواند فتنه انگیزی و فساد باشد.در صورتی که همه آگاهند که اعتراضات شش ماهه ملت ایران هیچ گاه چنین صحنه ای را به خود ندیده بوده است.حافظه این افراد هم شاید هیچ گاه شعاری را به یاد نیاورد که معترضین در مخالفت یا اهانت به اقای خمینی سر داده باشند.پس هدف این سناریوسازی کثیف و جعلی چه می تواند باشد؟؟
همگان به خوبی مطلعند که رهبر فقید انقلاب اسلامی از محبوبیت مطلوبی در نزد افکار عمومی مردم برخوردار بوده است و مراسم خاکسپاری وی نیز نمایش بی نظیری از عمق علاقه مردم نسبت به بنیانگذار انقلاب اسلامی بود که می توان با قاطعیت گفت که در نوع خود بی نظیر بود.
مساله دیگری که بایدبه ان اشاره داشت این است که اقای خمینی در دوران رهبری ده ساله خود سعی کرد به خوبی وظیفه رهبری  وهدایت مردم و کشور را با حفظ عدالت  و انصاف در برخورد با گروه ها و احزاب و همینطوردفاع از مسولان وقت  به انجام رساند.اکثریت نیروهای انقلاب  که اکثر نیروهای چپ و اصلاح طلب کنونی به حساب می ایند از نزدیکان و یاران وفاداروی به حساب می امدند.به طوری که حتی خویشاوندی های زیادی هم در میان ایشان با خانواده امام شکل گرفته است و به همین دلیل نام خط امام بر ایشان به نیکی باقی ماند.حمایت های بی شائبه رهبرفقید انقلاب از دولت میرحسین موسوی که ذکر ان در خاطرات ایت اله هاشمی در سال های 64 و 65 بسیار رفته است طوری بود که مهندس موسوی (رهبر کنونی جنبش سبز)را نخست وزیر امام می نامیدند و نه نخست وزیر دولت رئیس جمهور وقت...تا لحظه مرگ امام هم هیچگونه انشقاقی بین خط امامی ها با رهبر انقلاب دیده نشد اما همگان می دانند که بر سر خط امام پس از رحلت وی چه آمد و عده ای که در زمان حیات رهبر فقید انقلاب کوچکترین ردی از ایشان دیده نشده متاسفانه اکنون  با غصب اندیشه و راه امام به تدریج مصدر امور کشور را در دست گرفته و انقلاب را از مسیر اصلی اش منحرف کردند.
البته قصد این نوشتار این نیست که ازآقای خمینی همچون حاکمیت کنونی چهره ای قدسی به نمایش بگذارد که حتی بر این زمینه هم نقد جدی وجود دارد که روزی که فضا اینقدر مشوش و الوده نبود باید به این مساله پرداخت و از اهداف شوم عاملین این تقدس گرایی  ومقدس جلوه دادن شخص اول مملکت  بیشتر سخن گفت.
نکته ای که اکنون و پس از ملتهب کردن فضای سیاسی توسط رسانه های پرشمار حاکمیت سیاه می توان به آن پرداخت نیت شومی است که در پس این غائله افکنی نهفته است.نمایش خیابانی و سخنرانی های افراطیون رژیم(احمد خاتمی و علم الهدی)به ترتیب در قم ومشهد در روز گذشته که برای اولین بار به طور گسترده از صدا وسیما نیز پخش شد قصد دارد سران و رهبران جنبش را مسئول و عامل این رخداد ساختگی نشان داده و افکار عمومی را برای برخورد مستقیم با عاملان این اهانت اماده کند.اینان به روشنی به نقش تعیین کننده رهبری جنبش در جنبش اعتراضی ایران پی برده و تلاش دارند تا با محو کردن این عامل کلیدی نبض جنبش را از تپیدن باز دارند.

شرایط فعلی لزوم هوشیاری و اگاهی هواداران جنبش سبز را در برخورد با این غائله ها ضروری می سازد.

اولین نکته پیشگیرانه که در تجمعات بعدی باید درنظر گرفت دوری از افراط در شعار و عمل در برخورد با موضوعاتی است که هنوز اجماعی بر سر آن در میان بدنه جنبش وجود ندارد(نظیر پاره کردن تصویر ایت اله خمینی).هرچند نگارنده اطمینان کامل دارد که این اتفاق صحنه سازی ای بیش نبوده واهداف شوم دیگری در پس آن نهفته است.

دومین مطلب بالا بردن هزینه هرگونه برخورد احتمالی با رهبران جنبش است.رفتار متقابل شاید بهترین رویکرد در شرایط کنونی باشد اگر انها تهدید به برخورد می کنند ما نیز باید انها را تهدید کنیم که در صورت هرگونه برخورد احتمالی با رهبران جنبش بار دیگر شاهد حضورگسترده خیابانی طرفداران جنبش خواهیم بود.
در نهایت باید گفت که شرایط کنونی شرایط پیچیده ای است که در ان حاکمیت سیاه تلاش می کند که با استفاده ازهر حیله و حقه ای زمینه را برای قانونی جلوه دادن برخوردهایش با معترضین فراهم کند.همه ما باید علاوه بر حفظ هوشیاری در شرایط فعلی اجازه سواستفاده از شعارها و حرکات اعتراضی  خود را به این افراد و گروه ها ندهیم.اگر جنبش بتواند این مراحل سخت را از سر بگذراند به پختگی و ثبات کافی خواهد رسید و قطعا طی ادامه مسیر برای آن چندان دشوار نخواهد بود.

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

وقتی جنبش در مسیر واقعی اش قرار می گیرد،پیروزی چقدر نزدیک و دست یافتنی است

دقیقا شش ماه از عمر جنبش انقلابی،اعتراضی و مردمی  سبز مردم ایران بر علیه دیکتاتوری و استبداد دینی حاکم بر کشور می گذرد.دیروز علیرغم همه تهدیدات مزدوران رژیم در برخورد شدید با معترضان، مردم و دانشجویان جشن شش ماهگی مبارزاتشان را با شکوه و عظمت تمام در دانشگاه های کشور برگزار کردند.اگر در طول این شش ماه همواره این ترس و تردید با ما همراه بود که سرنوشت این راه همچون حرکات مشابه سال های اخیر ابتر و نیمه تمام باقی می ماند اکنون همگی سبزها به این باور رسیده اند که مسیرطی شده  بدون بازگشت است وسستی در ادامه مسیر خیانت به مردم و خانواده شهدای راه آزادی است. با توجه به شجاعت و دلیری ای که در اکثریت بدنه جنبش سبز برای مقابله با مزدوران رژیم دیده می شود و عزم و پایداری ای که به خصوص در ماه های اخیر در سران جنبش چه در زندان و چه در میان مردم دیده می شود دورنمای مسیر آینده بسیار روشن خواهد بود.

دیروز در حالی جهانیان بار دیگر شاهد رشادت فرزندان شجاع ملت بودند که یک روز قبل از این میرحسین موسوی رهبر جنبش در بیانیه ای تلاش کرد تا هویت واقعی جنبش عظیم دانشجویی  رابه کسانی بشناساند که هیچ گاه نتوانستند یا نخواستند که به تعریف صحیحی از جنبش دانشجویی ایران برسند.سالهای گذشته حاکمیت سعی می کرد که به جای ارائه پاسخی قانع کننده به مطالبات آزادی خواهانه بدنه دانشجویی کشور، به اشکال مختلف مانند تشکیل ستون پنجمی از مزدوران خود(بسیج دانشجویی) صورت مسئله را تغییر دهد و بدنه دانشجویی را انقلابی و پیرو حاکمیت معرفی کند.درحالیکه از این مساله غافل بود که دانشجوی آگاه به مسائل روز هیچ گاه اسیر جوسازی های حاکمان نشده و چون برخی تشکل ها چون بسیج اجیر و مزدور کسی نیز نخواهد شد وآزادی و آزادگی  خود را متاعی قابل فروش نمی داند که بر سر آن به معامله با حاکمیت بنشیند.میرحسین موسوی هم در بیانیه 16 خود به زیبایی این مساله را بیان می کند:
در تاریخ معاصر ما جنبش دانشجویی همواره نوعی پرچم و گواه برای حرکت مردم بوده است.
از طرف دیگر رمز موفقیت جنبش های دانشجویی را در همراهی آنها با خواسته های واقعی مردم می داند و ادامه می دهد:  
نسل ما آن زمان که در حرکات دانشجویی شرکت داشتیم به روشنی می‌دید که پیوند با متن جامعه تا چه حد در توانایی‌هایش موثر است. در آن زمان گرایش‌های بسیاری میان دانشجویان به چشم می‌خورد. اگر انجمن‌های اسلامی از همه قوی‌تر بودند به خاطر آن بود که از واقعیت‌‌های اجتماعی بیشتر نمایندگی می‌کردند.
رهبر جنبش تنها به ذکر این نکات اکتفا نکرده و سعی می کند با تجلیل از مبارزات شش ماهه مردم برای تحقق آرمان بلندشان راهکارهای خود را برای ادامه مسیر هم تبیین کند:
نشانه‌های بزرگی یک ملت شبیه به صفاتی است که از یک انسان رشید انتظار می‌رود. کسی که آرمان ندارد هیچ نمی ارزد، اما کیست که بتواند در عین آرمان‌گرایی ارتباط خود را با واقعیت‌ها از دست ندهد؟ یک انسان رشید؛ و یک ملت بزرگ. اگر مردم علیرغم تمامی صحنه‌های تلخی که در این چند ماهه دیده‌اند همچنان اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری خود می‌دانند به آن خاطر نیست که اگر چیز دیگری بخواهند به آنها داده نمی‌شود. تنها و تنها حکمت و واقع‌بینی مردم بود که اجازه نداد رفتار زشت حاکمان به واکنش‌های عصبی و لجام‌گسیخته بیانجامد.
 درخواست از مردم برای ادامه مبارزات بدون خشونت و دوری از افراط و تفریط درعین داشتن ارمان مشترک رویکردی است که به وضوح در جملات بالا می توان آن را دریافت کرد.امری که باید هرچه بیشتر بر روی آن تاکید کرد دورشدن از مسیری است که حاکمان رژیم با توسل به آن سعی کنند برخورد خود را با معترضان، قانونی و منطقی  نشان دهند.
میرحسین در بخش دیگری از بیانیه به بیان ویژگی های بارز  جنبش و شرح آن می پردازد:
آرمان گرایی در عین توجه به واقعیات،شجاعت و شهامت،انعطاف پذیری،صبر و متانت،اعتماد به نفسو...
و در پایان به زیبایی خواسته ملت و عامل اصلی و واقعی اعتراض مردم را اینگونه بیان می کند:
مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله‌ آنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وا می‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه بزرگی آنان انکار می‌شود. مگر نمی‌خواهید که ما نباشیم و شما باشید؟ راهش توجه به این واقعیت است؛ مردم با زید و عمرو عهد اخوت ندارند و آن کسی را بیشتر می‌پسندند که حق بزرگی آنان را کامل‌تر ادا کند. این مسئله‌ای است که توجه به آن نه فقط گره انتخابات، که هزار گره دیگر را نیز می‌گشاید. و اگر بنا باشد حل نشود آرزو کنید که دامنه‌های مشکل در یک انتخابات، محدود بماند.
ودر پایان خطاب به حاکمان نصیحت های مشفقانه خود را به عنوان رهبر جنبش مردمی ایران چنین واگویه می کند:
برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌های بی‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر می‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد.
 شاید بتوان این بیانیه را راهبردی ترین بیانیه های 16 گانه میرحسین موسوی دانست.حکمتی که در این نامه نهفته است به زیبایی نشان می دهد که وی تصمیم گرفته است که رسما به هدایت جنبش سبز بپردازد و اجازه ندهد که حرکات انفرادی و افراطی آسیبی جدی به مبارزات ازادی خواهانه مردم ایران بزند.از سوی دیگر تلاش می کند که واقعیت موجود را تا دیر نشده به گوش حاکمان برساند تا اگرمانند این سالهای طولانی گوش های خود را بستند یا سعی کردند که خود را به نشنیدن بزنند بهانه ای برای ایشان باقی نگذاشته باشد.
اگر این وبگاه بیشتر به موشکافی سخنان رهبر جنبش می پردازد دلیلش این است که رمز موفقیت و پیروزی را در حرکت در این مسیر می داند و نگارنده به همه رهپویان سبز توصیه می کند که با عمل به این رهنمودها جنبش را از خطرات و افات احتمالی مصون بدارند.قطعا جنبش مردمی سبز ایران با داشتن چنین رهبران دوراندیش و رهروان شجاع و مقاومی خیلی زودتر از آن چیزی که انتظار می رود به نتیجه مورد نظرش خواهد رسید؛در این امر شکی نیست.